۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

آشفتگی

مثل زنهای کولی دنبال جاده های بی مقصد می گردم
در گوشه های آغوشت
هوای دریا به سرم زده
 و شرجی شانه هایت و امواج تنت که بومی تنم شده اند
 تو رفته ای
 و آفتاب گردانهای حاشیه ی دامنم تاجنوبی ترین رویای ذهن قد کشیده اند...

۱ نظر:

Unknown گفت...

سلام
تو آشفته نیستی...

شاید کمی هدفت کم رنگ شده...

چراغی روشن کن...