۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

امروزسالگردکوچ ناگهانی آن عزیزی است که 11 سال تمام در انتظار امدنش روزهایم را نقاشی می کنم... اماروزهاست که حتی خواب مرا نیز قابل آمدن نمی داند....افسوس که هر چه بزرگترمی شویم نبودنش شدیدتر در روزهایم چهره می نماید.... نبودنش آنقدر سخت بود که هنوز امید به آمدنش داریم! بزرگ شدیم ونبود که ببیند...درد کشیدیم نبود که لبخندهایش تسلی لحظاتمان باشد.. فقط امید دارم روزی برسد که آرزوهایش را جامه ی عمل بپوشانیم و باعث عزت نامش شویم!

۲ نظر:

ساعت هفت گفت...

روحش شاد باد...

hengameh گفت...

َآخی خدا بیامرزدش...
واقعا یادش به خیر... مثل اون، مثل دایی عزیزم دیگه کسی وجود نداره کاش 5 تا دایی دیگه مثل اون داشتم ....