۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

برای سالگرد سکوت یک مهربانی

وقتی رفت...نفهمیدم که تا 12 سال بعد از رفتنش همچنان به یاد خنده های قشنگش اشک خواهم ریخت....ای کاش هیچ گاه اعلامیه سفر بی بازگشتش بر دیوار سیمانی کوچه نچسبیده بود وای کاش می دانستم که لحظه ها برای داشتنش حسودی می کنند...ای کاش قبل از اینکه اینقدر دیر می شد قدر بودنش را درک کرده بودم...افسوس که سالها از رفتنش می گذرد اما هنوز فانوس انتظار نگاهمان بر در آویخته شده....ای کاش روزی می آمد و برایش چای می ریختم...افسوس که امروز ,در سالگرد نبودنش فقط می توانم خاطره ها را مرور کنم...کاش امشب از رویایم گذر کند...

۱ نظر:

ساعت هفت گفت...

زندگی ما همیشه پر از "ای کاش"هاست...
کاش،کاش،کاش قدر داشته هایمان را بدانیم تا بعد دوبهره دچار "ای کاش"هانشویم.
کاش
کاش...